سلام.
این موضوع یه خرده خاصه و قصد ندارم با زدنش پست اولم رو زیر سوال ببرم.
+ نشد...بازم نشد....از هر راهی استفاده می کنم نمیشه. ( نمیتونم دقیق بگم درباره چی حرف می زنم)
هر کاری می کنم نمیشه. خودش باید درک کنه خب...خودش باید بدونه. من که نباید دمو دیقه هی بهش بگم.
+ خسته شدم خو... من به اون احتیاج ندارم. یه چیزدیگه رو میخوام....
اه...لعنتی....ولی برای اون چیز باید اون شخصی که دربارش حرف می زنم باشه.
+ از اون شخص بدم نمیاد....ولی باید درکم کنه.بــــــــــاید بدونه و بفهمه.
+ بــــــــــــــــــــــــــــــــایــــــــــــــــــــــد
+ ای کاش اصلا اون اتفاق نمی افتاد...چون از اون موقع دیوونه شدم....
+نه....نمیتونم بخوام که ای کاش اتفاق نمی افتاد....ولی ای کاش اینجوری نمی افتاد...
+ خب حداقل مدرسه یکم میذاره از این افکار فاصله بگیرم....(تنها خوبی مدرسه)
+ چه غلطی کنم؟! این افکار رو دوست دارم....هر چند دارم خودمو به بند می کشم با زنجیر این افکار...
+ تقصیر منه؟ یا اون؟ یا اون یکی؟ یا....
+ یا کودکی من؟!
+ سخته که ندونی.....ولی نمیدونم....خسته شدم خو....چرا تموم نمیشه؟
+ دیگه نمیخوام....جدی میگم.....حداقل اگه تنهایی میتونستم شاید اینو نمیخواستم ولی تنهایی نمیشه...سخته
+ نمیتونم که خودمو گول بزنم... می تونم؟!
+نه.....از دست اون عوامل خارجی که ازشون متنفرم....عوضی ها...
+ خدایا....تنها...فقط...میخوام...تنهای تنها....بدون کمک دوستان!....باشه؟
می دونم نا امیدم نمی کنی خداجون....درست مثل همیشه....
*دوستت دارم خدایا*
میدونید چیه اصلا؟
کاش میشد:بچگی را زنده کرد
کودکی شد،کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .
نظرات شما عزیزان:

.: Weblog Themes By Pichak :.